بخونین تا معنی واقعی دوست داشتن رو پیدا کنین!!!!!!

 

مــــیـدانــــــی ؟
همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام !

قرص خــــواب و مـسکن


روانـشـنــــاس





خــــنـــده هـای زورکــــی . . .





هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن





ســــیـگــــــــــــــار و مــشــروبـــــــــــ . . .





دوســتـــــــــــان جـــــدیــد. . .





دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود !





آغــوشـتـــــــ را مـیـخـــــــــــواهـم . . .





بـــــــرگــــــرد

 

 

 

عینک آفتابی
نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:,ساعت 16:0 توسط مهسا| |


 

 

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت 16:10 توسط مهسا| |

دل ما که خرابت بوده و هست

اسیر روی ماهت بوده و هست

اگر با ما کنی تلخی چه باک است

که این دل خاک پایت بوده و هست

 

   

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:41 توسط مهسا| |


 

فرقی نمی کنه که من اول اومدم یاتو
مهم اینه که
کی تا اخرش می مونه

 


 

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:55 توسط مهسا| |

دلم برای یواشکی هامون تنگ شده !!!!!!!

یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح !!!!!!!

برای بوسه های پشت گوشی !!!!!!

با صدای آهسته گفتن "دوست دارم "

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 16:10 توسط مهسا| |

 


عاشق
اسمم می شوم
وقتی
تو صدایم می کنی......  

 

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 16:4 توسط مهسا| |

مجنون از بین سجاده ی مرد عابدی گذشت.

عابد نماز را شکست و گفت: مردک نمیبینی مشغول رازونیاز با خدا و
معشوقه خود هستم.

مجنون گفت: من عاشق بنده خدا شدم و تو را ندیدم تو چطور عاشق خدایی و مرا دیدی..!!؟

 

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:52 توسط مهسا| |

 

سلام مــاه مــن!  

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود !  

گفتم بیایم سراغ ِ خودت!  

احوال مهتابیت چطور است ؟ !

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟ !

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟ !

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟ !

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟ !

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !  

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ......؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟ !

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد  !

تو فقط ماه من بمون و باش!  

  ماه من مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش

 

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:46 توسط مهسا| |

ببین غمگین،

ببین دلتنگ دیدارم...

ببین

خوابم نمی آید،

بیدارم...

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو :

تورا بیش از همه کس دوست میدارم

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:39 توسط مهسا| |

مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم

اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،

عمیـــــق تــــرینشان ،

و . . .

عــــزیــــــــز تـــرینشان !

 

عینک آفتابی
نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:34 توسط مهسا| |


Power By: LoxBlog.Com